روزی کودکی از پدربزرگ پرسید ,من را دوست داری یا خدا را? پدربزرگ گفت ,هردوی شما را, کودک گفت ,چطور میشود در یک لحظه هر دوتای ما را دوست بداری. من و خدا,من و غیر من, در یک جا جمع نمی شوند. قلب جایگاه من است, و تو جای من را به غیر من دادی, و من هر زمان ,خواستم بیایم, به خانه خودم ,غیر من, را در آنجا دیدم ,پس رفتم. پاکی دل ,یعنی ,خالی کردن غیر من ,از دل, تا آماده شود خانه دل ,برای ورود, من,خانه دل یا همان کعبه معنا ,بایستی بت ها را شکست, تا عشق در آن وارد شود,روا نیست در این گلدان ,جز گل عشق, گلی دیگری کاشت.
کلمات کلیدی: